شکست دوست داشتنی
7/12/98
نرو به هوای تو من به صدای تو من به دنیای تو من وابسته شدم که به جای تو من شکسته شدم ....
بسم الله الرحمن الرحیم
امروز اولین تجربه ی سمینار زنده داشتم و متفوت تر از همیشه نتیجه ای کمی متفاوت
راستش از سمینار همیشهههههه یه تیک ایول تو ذهنم ثبت شده
اولین کنفرانسم که یادم باشه فکر کنم دوم دبیرستان بود با یه فلش چوبی درس زیست استاد میربک
ااینقدر کنفراسم عالی و خوب و جذاب بود که استادم گفت برای دوم ریاضی هم ارایه بدم .
دومین کنفرانسم که یادم باشه دانشگاه بود سال اول ترم اول درس اناتومی یا فیزیولوژی با یه استادی که فامیلش یادم نمیاد تو دانشکده مواد قدیم اونقدری خوب نبود که استاد بگه برای بقیه کلاس ها هم بگو اما اونقدری خوب بود که وسط کلاس کمبود جا داشتیم و تا پای تخته صندلی بود و استاد از شدت شلوغی کلاس پشت سر خودم تو سه کنج ایستاده بود و من اینقدر غرق گفتن بودم و همه ام دقت میکردن که استادو گم کردم ... بچه ها ادرس دادن پشت سرت ایستاده .
سومین کنفرانسم سر یه کلاسی بود که اسم کلاس و هیچیش یادم نمیاد فکر کنم استاد قمی بود اما هرچی بود شاگردا غریبه بودن
و اون کنفرانس که خیلی عالی بود اینقدری که بعدا دانشجو ها چند تایی بازخورد و پیگیری داشتن از مواردی که گفتم
و اون راجع موضوع از دانشگاه تا صنعت بود در مورد روش کار کردن در رشته ی مهندسی پزشکی یه دسته بندی کامل کرده بودم و روش صنعتی کردن اختراعاتمون رو گفته بودم
چهارمین کنفرانسم تو بیمارستان گلدیس بود
در مورد روش استفاده از انواع دستگاه های اتوکلاو
برای این ارایه یک هفته ای شب تا صبح پای لپ تاپ گذرونده بودم
مهندس معراجی کادر بیمارستان گلدیس بود و این مسیولیتو سپرده بود به من .
ریحانه هم اومد ازم فیلم بگیره ذوق مرگ مسیولیتم بودم ونموقع .
پنجمین کنفرانسی که یادم باشه توی موسسه خودمون بود
با موضوع جذاب دین به داد روانشناسی رسید وقتی کوکایین به داد الویس پریسلی
این کنفرانس در نوع خودش عالی بود اما حس کردم که عدم امادگی و وقت کم گذاشتن اثر ارایمو از بی نظیر به عالی رسونده بود .
با این وجود بیش از ده دوازده تا بازخورد داشتم از موثر بودنش و درخواست ادامش
و اخرین کنفرانسی که یادمه و بدترینش امروز بود
کنفرانس لایو و زنده با حضور تعدادی مخاطب در سالن کنفرانس تالار ایثار بغل باغ کاشفی
فکر میکردم عالی بشه قاعدتا باید عالی می شد
اما زمان کار خودشو کرده بود
کنفرانسی که همون لحظه حفظش کرده بودم و پاور هم براش تعیین نکرده بودم به کل یادم رفته بود
جمعش کردم
و حسن های زیادی برای کنفرانسم عنوان شد
اما
دو نقطه ضعف اساسی از ارایم فهمیدم
نقطه ضعفی که مطمینم نقطه عطفم خواهد شد
چون توی تمام کارهایی که کردم حتی توی ترنم بهش رسیده بودم
و اینجا قرار بود برای همیشه به عنوان نقطه ای که باید مصل پای چپ فوتبالیست ها روش کار کنم روش کار کنم
کم گوی و گزیده گوی
زیاده گویی و پراکنده گویی مناسب ذهن هر مخاطبی نیست .
و بای ارایه هایی که ترتیب گفتمان اثر بخشه حتما از پاور استفاده کنم .
درس امروزم این بود شااید اگه هیچ وقت کنفرانس امروز رو ارایه نمیدادم متوجه این نقطه ضعفم نمیشدم
و حقیقتا پیدا کردن نقطه ضعف یکمی تجربه ی دردناکیه
اما در عوض میفهمی از کجا داری میخوری
و من همیشه تو این شرایط به این فکر میکنم که مربی ورزشکارا هم کلیییییی روشون کار میکنن و بعد میرسن به نقطه عطف و میگن فلانی تو ازین به بعد فقط با پای چپت باید توپو بزنی و پای راستشو ممنوع الاستفاده میکنن تا قوی بشه .
اینجا هم همینه
من این همه وقت و سرمایه و انرژی گذاشتم که برسم به همینجا .
باا درست کردن همینجا میتونم مثل اون ورزشکاره رشد کنم و قوی باشم توی زمین بازی .
شکست ها دوست داشتنی ان