وقتی که عشق سر قدم باشد

سلام اینجا داستان یک دلدادگی را به همراه تجربیاتی برای زندگی خواهید خواند

وقتی که عشق سر قدم باشد

سلام اینجا داستان یک دلدادگی را به همراه تجربیاتی برای زندگی خواهید خواند

راه عاشقی راه جان کندن است راه ترسیدن عشق همچون ماهی کور سوی دیدی به زندگی من داده ک اینجا با شما در میان میگذارم

اینو همه بخونن ولی استاد نخونه

جمعه, ۲۳ اسفند ۱۳۹۸، ۰۸:۲۹ ق.ظ

دیدین بعضی وقتا ادم اینقدرررر تشنه ی راهکاره که مثلا هرچی جلوش سبز بشه رو یه نشونه میبینه

بعد متوجه میشه که هیچ چیزی رویایی و خاص نبود اون فقط یه اتفاق ساده بود که ما واسه خودمون بزرگش کردیم

مثل این فالگوشا هست یه مدل فاله هرچی شنیدی یه نشونه بگیر بعضی وقتا خودمون بعدا که فکر میکنیم خندمون میگیره

مثلا یه بار تو سن ده دوازده سالگی یا یه سنی که یادمه خیلیییی کوچیکم بودم و اینترنتا هنوز دیال اپ بود من خیلیییی در به در یه راهکار بودم

اتفاقی گوشی یه بزرگتر از خودم افتاد تو دستم و یه پیام اومد

نوشته بود برو اینستاگرام اونجا پیدا میشه

منم فکر کردم کلید گنج پیدا کردم

اینقدر اون زمان اینستاگرام نبود که یادمه به هر دری میزدم نمیفهمیدم اینستاگرام چیه بیخیال کلید گنج شدم

بعد سالها سال فهمیدم اونی که به اون بزرگتر پیام داده بود یه دوست پسر خارج رفته بوده که تو یاهو چت از بزرگتری که گوشیش افتاده بود دست من خواسته بره اپلیکیشن اینستا رو نصب کنه اون موقع اینستا اصلا خیلی نبود و اگه ام بود من تاحالا نشنیده بودم

فقط دو سه ساعتی ذوق مرگ کلید گنج هی میگشتم ببینم اینستا چیه که من باید برم اونجا پیداش کنم

یه چنین اتفاقیم دیشب افتاد

بعد کلی نا امیدی چه کنم چه کنم دیگه دیدم راه واسه مدیریت زمان پیدا نمیکنم

حالا اینکه چرا زمان شده بود اژدهای زندگیه من بماند

و چرا من همش عقب میوفتادم از کارام و این به چه کنم چه کنم نداخته بودم و حاضر نبودم دیگه حتی یکی از کرامو کم کند هم بماند

رفتم به استاد پیام دادم که استاد من واقعا نمیرسم و ازین حرفا

استاد هم که حسابی دلش به حال من سوخت

گفتش برو فیلم پاندا کونگ فو کار یک رو ببین و تمام نکاتش رو بنویس درست میشه

من با فرهنگ بیست درصدیم که تا حالا تو عمرم تلویزیون و فیلم و کارتون ندیدم فکر میکردم لاید یه ویدیو اموزشی انگیزشیه خاصیه

اینقدر فکر میکردم انگیزشیه خاصه که رفتم از لیدر حسینی که معمولا فیلمای انگیزشیه خاص رو تو گروهشون دارن پرسیدم شما پاندا کونگ فو کار دارین

گفت مه این یه قلمو ندارم 

بعد به طیبه گفتم استادم گفته بشین پاندا کونگ فو کار ببین

گفت ا اره من دیدم مهدی داره ( مهدی یه پسر بچه 10 دوازده ساله بود )

منو بگی یه ذره حس کردم سر کارم

رفتم دانلود کردم و گفتم حلا شاید یه چیزی توش باشه دیگه

فیلمو دانلود کردم و نشستم به دیدن هرچی سعی میکردم دقیق بنویسم چیزی واسه نوشتن نبود

البته بماند که رویاهای من شبیه تایلانگ بود و توان من اندازه همون پاندا و ادمای دور و برم هم همه از جنس اون 5 تا اعجوبه

ولی چیزی جز یک کلمه به عنوان درس پیدا نکردم

و اونم

کلمه ای به اسم

باور .

و شاید یک نفر باید در دلمان را باز کند و تمام خزعولات را شبیه د راوردن دل ماهی در بیاره و باور رو بکاره توش اب بریزه ... تا یه روزی سبز بشه .

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۸/۱۲/۲۳
رستا فتحیان

نظرات  (۱)

😃😅🤣جالب بود

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی