وقتی که عشق سر قدم باشد

سلام اینجا داستان یک دلدادگی را به همراه تجربیاتی برای زندگی خواهید خواند

وقتی که عشق سر قدم باشد

سلام اینجا داستان یک دلدادگی را به همراه تجربیاتی برای زندگی خواهید خواند

راه عاشقی راه جان کندن است راه ترسیدن عشق همچون ماهی کور سوی دیدی به زندگی من داده ک اینجا با شما در میان میگذارم

۲۴ مطلب در اسفند ۱۳۹۸ ثبت شده است

زمانی به کم راضی شدم که فهمیدم هیچ زیادی ارامم نمی کند

هیچ تلاشی هیچ وفت برایم کافی نیست

ان وقت راضی شدم که هیچ وقت راضی نباشم

و درست در همان لحظه به کم راضی شدم

به هرچه قدر که هستم

و هر انچه در همین لحظه دارم .

 

 

این میشه چراغ راه زندگی من باشه 

بماند که این متن رو کی نوشته 

سرچ بزنید تو گوگل 

ولی میشه هزاران نظریه و دستورالعمل زندگی توش پیدا کرد 

میشه خیلیا رو با این جمله از ادامه مسیر زندگیشون منصرف کرد 

اگه متوجهش بشن 

منتها ما ادم ها از یک جمله از یک فیلم از یک اتفاق هزاران برداشت متفاوت داریم . 

امیدوارم خدا دوربین توجه ذهنمون رو روی چیزهایی ببره که باید 

و فهم ما رو از انچه حقیقت زندگیست زیاد کنه 

و گه نه که گمراهی عایدمون میشه 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۸ ، ۰۰:۲۶
رستا فتحیان

 

8/12/98

فکر کنم از خریدن گوشیم نهایتا یک سال بگذره

میگن باتری نوت 8 خیلی قویه

اینقدری که وقتی رفتم مبایلی و گفتم حس میکنم باتری گوشیم سالم نیست گفت خانم نوت 8 به ین راحتی خراب نمیشه ها

گفتم حالا یه چکی بکنید زد رو سامانه گفت 30 درصد فقط سالمه .

چیکار میکنین با این ....

رفتم سر سفره بابام گفت تو کی تو روز هست که گوشی دستت نیست یعنی اصلا زندگیم میتونی بکنی این چه زندگی ایه ...

بعد دوستام و رفقا وفامیل و خواهرم و همه بهم میگن تو چرا هیچ وقت جواب تلفن نمیدی

چرا همیشه میخوای زود قطع کنی

یه دوستام هست که کلا فکر کنم نا امیده ازم .

تو موسسمون هم یه مشکل خیلی خندههههه داری داریم اونم اینه که خیلیا میخوام به موسسمون کمک نقدی کنن بعد ما اسمشونو نوشتیم فرصت نکردیم پیگیری کنیم . مثلا یه مورد واضحش طرف گفته اقا یه صندلی اداری بخرید من میخوام هزینشوو بدم ... نگم برتون دو ساله همچنن میگه صندلی بخرید و ما نشده که نشده که نشده

اینا همه حاشیه بود همشم درست میشه به زودی درست میشه ... الان  سال های اول کار افرنیمونه ... اخر این قصه ولی قشنگه اخرش میشم شبیه استوری های دلچسب  اینستا

نصف سالو میرم شمال

نصف سالو تو شهر خودم

عصراش به اشپزی میگذره  و موسیقی و مطالعه

صبحاشم به بوی کیک و یه زندگی در مسیر عاشقی

 

همه اینا حاشیه بود میخواستم دستم  گرم نوشتن بشه تا از درس امروزم از زندگی براتون بگم .

بریم؟

بسم الله الرحمن الرحیم

امروز یه درس جالب از زندگیم گرفتم

درس که نه یه تلنگر

یه ببین حواست هست ؟

 

امروز سر شب اومدم تو اتقم و میخواستم شروع کنم به جمع و جور کردن اتاقم

گوشیمو زدم تو سه راهی بغل میز شارژ بشه

اسپیکرو اوردم موزیک بذارم

و نمیدونم چی شد که رفتم و اومدم و رفتم و اومدم ساعت شد ده و نیم .

وسطش قبض دادم

جواب خانم ترکیو دادم

شام خوردم

اما سعت رفته بود و وضعیت اتاق همون شکلی بود

گفتم خب اشکالی نداره یه کافیمیکس میخورم و مجدد شروع  می کنم

کافیمیکسو ریختم و موزیک که رفته بود رو یه سخنرانی رو زدم بعدی  و بزار برم نت گوشیمو قطع کنم

... به خودم اومدم دیدم ساعت شده 11 و نیم شب

یهو به خودم اومدم ... کافیمیکسم کوش ؟

نگاه کردم دیدم رو مزه یادم رفته بخورم سرد شده رفتم گذاشتم تو ماکروفر و برگشتم  یه ذره جمع و جور کردم و یه سری به گوشیم زدم و دوباره به خودم اومدم ا کافیمیکسم کوش ؟ اهاااان تو ماکروفره رفتم باز کردم نگاه کردم هیچی نبود .

طیبه نگام کرد و جون دوزاریش افتاده بود خیلییی بهم خندید گفت لابد اب شده دود شده نیست .

تو اشپزخونه دنبالش گشتم نبود

برگشتم تو اتاقم پیداش کردم گذاشته بودم رو قفسه کتابخونه

کی اورده بودمش

کی سرد شده بود

لیوانو برداشتم

و فاجعهههههه

دیدم توش دیگه کافیمیکس نیست من خورده بودمش

ولی اصلا یادم نبود

چطور فکر میکردم هنوز تو ماکرو فره ولی خورده بودمش

مگه میشه ؟

اره میشه

وقتی تو لحظه ی حال نیستی

وقتی فکرت اینجا نیست

وقتی غرقی

غرق بودم

غرق بودن در هر حالتییییییییییییی که میخواد باشه خوب نیست

وقتی به بهترین پروژه ها و بزرگ ترین مشکلات و خاص ترین برنامه ها و هرچیزی فکر میکنی  و حالتو از دست میدی خوب نیست .

من حال رو از دست داده بودم

و من دزد رویاهام رو پیدا میکنم

به زودی پیداش میکنم و میکشمش . جدالمون این روز ها سر و صدا به پا کن شده

همه این روزها ازش شنیدن که میگم

................. ندارم .

دزد این ندارمو پیدا میکنم و دستمو میبرم ستاره ی رویاهامو میچینم به زودی .

چون من به ارزوهام قول رسیدن دادم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۸ ، ۰۰:۲۳
رستا فتحیان

 

7/12/98

نرو به هوای تو من به صدای تو من به دنیای تو من وابسته شدم که به جای تو من شکسته شدم ....

بسم الله الرحمن الرحیم 

 

امروز اولین تجربه ی سمینار زنده داشتم و متفوت تر از همیشه نتیجه ای کمی متفاوت 

راستش از سمینار همیشهههههه یه تیک  ایول تو ذهنم ثبت شده

اولین کنفرانسم که یادم باشه  فکر کنم دوم دبیرستان بود با یه فلش چوبی درس زیست استاد میربک

ااینقدر کنفراسم عالی و خوب و جذاب بود که استادم گفت برای دوم ریاضی هم ارایه بدم .

دومین کنفرانسم  که یادم باشه دانشگاه بود سال اول ترم اول درس اناتومی یا فیزیولوژی با یه استادی که فامیلش یادم نمیاد تو دانشکده مواد قدیم  اونقدری خوب نبود که استاد بگه برای بقیه کلاس ها هم بگو اما اونقدری خوب بود که وسط کلاس کمبود جا داشتیم و تا پای تخته صندلی بود و استاد از شدت شلوغی کلاس پشت سر خودم تو سه کنج ایستاده بود و من اینقدر غرق گفتن بودم و همه ام دقت میکردن که استادو گم کردم ... بچه ها ادرس دادن پشت سرت ایستاده .

سومین کنفرانسم سر یه کلاسی بود که اسم کلاس و هیچیش یادم نمیاد فکر کنم استاد قمی بود اما هرچی بود شاگردا غریبه بودن

و اون کنفرانس که خیلی عالی بود اینقدری که بعدا دانشجو ها چند تایی بازخورد و پیگیری داشتن از مواردی که گفتم

و اون راجع  موضوع از دانشگاه تا صنعت بود در مورد روش کار کردن در رشته ی مهندسی پزشکی یه دسته بندی کامل کرده بودم و روش صنعتی کردن اختراعاتمون رو گفته بودم

چهارمین کنفرانسم تو بیمارستان گلدیس بود

در مورد روش استفاده از انواع دستگاه های اتوکلاو

برای این ارایه یک هفته ای شب تا صبح پای لپ تاپ گذرونده بودم

مهندس معراجی کادر بیمارستان گلدیس بود و این مسیولیتو سپرده بود به من .

ریحانه هم اومد ازم فیلم بگیره ذوق مرگ مسیولیتم بودم ونموقع .

پنجمین کنفرانسی که یادم باشه توی موسسه خودمون بود

با موضوع جذاب دین به داد روانشناسی رسید وقتی  کوکایین به داد الویس پریسلی

این کنفرانس  در نوع خودش عالی بود اما حس کردم که عدم امادگی و وقت کم گذاشتن اثر ارایمو از بی نظیر به عالی رسونده بود . 

با این وجود بیش از ده دوازده تا بازخورد داشتم از موثر بودنش و درخواست ادامش 

و اخرین کنفرانسی که یادمه و بدترینش امروز بود

کنفرانس لایو و زنده با حضور تعدادی مخاطب در سالن کنفرانس تالار ایثار بغل باغ کاشفی

فکر میکردم عالی بشه قاعدتا باید عالی می شد

اما زمان کار خودشو کرده بود

کنفرانسی که همون لحظه حفظش کرده بودم  و پاور هم براش تعیین نکرده بودم به کل یادم رفته بود

جمعش کردم

و حسن های زیادی برای کنفرانسم عنوان شد

اما

دو نقطه ضعف اساسی از ارایم فهمیدم

نقطه ضعفی که مطمینم نقطه عطفم خواهد شد

چون توی تمام کارهایی که کردم حتی توی ترنم بهش رسیده بودم

و اینجا قرار بود برای همیشه به عنوان نقطه ای که باید مصل پای چپ فوتبالیست ها روش کار کنم روش کار کنم

کم گوی و گزیده گوی

زیاده گویی و پراکنده گویی مناسب ذهن هر مخاطبی نیست .

و بای ارایه هایی که ترتیب گفتمان اثر بخشه حتما از پاور استفاده کنم .

درس امروزم این بود شااید اگه هیچ وقت کنفرانس امروز رو ارایه نمیدادم متوجه این نقطه ضعفم نمیشدم

و حقیقتا پیدا کردن نقطه ضعف یکمی تجربه ی دردناکیه

اما در عوض میفهمی از کجا داری میخوری

و من همیشه تو این شرایط به این فکر میکنم که مربی ورزشکارا هم کلیییییی روشون کار میکنن و بعد میرسن به نقطه عطف و میگن فلانی تو ازین به بعد فقط با پای چپت باید توپو بزنی و پای راستشو ممنوع الاستفاده میکنن تا قوی بشه .

اینجا  هم همینه

من این همه وقت و سرمایه و انرژی گذاشتم که برسم به همینجا .

باا درست کردن همینجا میتونم مثل اون ورزشکاره رشد کنم و قوی باشم توی زمین بازی .

شکست ها دوست داشتنی ان

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۸ ، ۰۰:۲۱
رستا فتحیان

 

2/12/98

بابا میگفت سعی کن خیلی افراط تفریط نکنی ... لازم نیست خیلییی شدید خودتو ااینوری یا اونوری نشون بدی ( منظورش این بود که الان که  رای گیری مجلس هست و ... لازم نیست خودتو خیلی جز جبهه ی خاصی نشون بدی )

کلا پدرم طرفدار خط وسط بود توی هر مسیله ای من رو به خط وسط دعوت میکنه از پوشش تا خط  اعتقادی تا ....

واتس اپ رو پر کرده بودم از استوری برای دکتر بانکی در  حد خودم از مخاطبام خواستم که برن رای بدن و شرکت کنن متا خب اوضاع مملکت بد جوری شده بود یه طوری شده که مردم از بس ناراضی و کلافه ان همه ی اتفاق ها رو ولو اینکه بی ربط باشه به هم ربط میدن و مثل باتلاق دست و پا میزنن تو عکس العمل اشتباه .

البته منظورم از مردم دوستای خودمه ... راستش از وقتی که خط فکریم داره جهت دار میشه روابطم هم خیلی تحت شعع قرار گرفته البته فقط این علتش نیست یه علت دیگه هم داره اونم اینکه من شاگرد خیلی خوبی شدم برای اون درس جناب استاد دارن هاردی تو کتاب اثر مرکبش که میگفت ادمای دو دقیقه ای و سه ساعتی زندگیتونو مشخص کنید . ایشون معتقد بود ادمهای اطراف ما باور ها و رفتار ما رو میسازن پس باید افرادی که سبک زندگیشون رو مناسب میدونیم برای رفت و امد بیشتر انتخاب کنیم .

البته نکته اموزنده این روزنوشت اینجاشه که میخوام بگم

درسته اقای دارن هاردی گفته شما شبیه 5 نفری می شوید که بیشتر از همه با انها در ارتباطید

اما رو دو تا نکته تاکید نشده اول اینکه علت این اتفاق اینه که فکر و ذهن ما از رفتار ها زندگی حرف ها ی این افراد پر می شودو این باعث باور سازی می شود و انسان بی اینکه بخواهد شبیه باور هایش می شود . باور سازی چیزی نیست که بتونیم متوجهش بشیم یه فرایند ذهنی بدون اینکه ما بدونیم شکل میگیره راه شکل گرفتنش هم تکراره ... هرچیزی که ذهنمون زیاد بشنوه زیاد ببینه باور میکنه مثلا اگه زیاد بشنوه که  دنیا دار مکافاته ... دنیا براش دار مکافات میشه اگه زیاد بشنوه که جوونا بیکارن ... و کار نیست  بیکاری براش باور میشه و به واقعیت تبدیل میشه بالعکس اگه بشنوه پول  و کار هست فقط تلاش میخواد باز باورش بر این شکل میگیره که کار هست فقط اون باید با تلاش پیداش کنه .

 

 

اما نکته بعدی این هست که ما فقط ادم ها رو منبع تغذیه فکریمون میدونیم ولی استاد کیانی میگفت تغذیه فکری ما از طریق تلویزیون فیلم ها محیط ها رسانه و هر جی دیگری هم ساخته می شود مثلا کسی که همیشه اهنگ گوش میده ا فیلم میبینه 5 نفر اطرافیانش میشن سلبریتیاش .....

 

امیدوارم  باورهام رو از افراد موفق و الگو و کارافرین و خوشبخت بگیرم نه از افرادی که در حرف های بی سر و ته معلق در جامعه غرق شده اند .

 

 

روزگارتون خوش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ اسفند ۹۸ ، ۰۰:۱۹
رستا فتحیان