تهچین از مورد علاقه های منه
اتفاق تلخ دیروز
داستانی از وبلاگم
ته چین با ماست زیاد جز غذا هاییه که وقتی ببسنمنمیتونم خودمو کنترل کنم .
بسته به شرایط اگکسی خونه باشه از خوشحالی دو دور ساکت دور اشپزخونه می دوم و دستامو تو هوا تکون میدم
اگه کسی خونه نباشه فریاد شادی سر میدم .
وقتیم که تهچین رو مقابلم میذارن با چشمام مواظبم اگ اضافه موند کسی الکی زیادی نخوره من برای ناهار فردام ذخیره کنم تو یخچال . البته معمولا صبحونه ی فردا میشه .
اما دیروز تهچین ب ی اتفاق تلخ و ی درس شیرینی برای من درست کرد
اومدم خونه از شدت خستگی و استرس اینکه کلی کار دارم ولی خوابممیاد رفتم سمت اشپزخونه. اول سماورو زیاد کردم و بعدم فکر میکردم بوی کیک میاد و با دپرسی رفتم سر یخچال
طیبه بهم گفت : حالا نیم ساعت صبر کن بعد شام بخور
و من گفتم : اخه شام چی پختین رو گاز که کیکه فقط
گفتن نه بابا تهچینه
منو بگی ...
با کلی واااای مرسی رفتم بردارم گفتن نه اخه نیم ساعت دیگه میپزه
اگ قرار نبود تهچین باشه محال بود برم سر کارام ولی دیدم من با این میزان عجول بودن دووم نمیارم نیم ساعت بشینم و رفتم سر چند تا از کارهای کوچولو کوچولو که وقت بگذره هر پنج دقیقه یه بار اول قیافه تهچینه میومد تو ذهنم بعد داد می زدم نپخت اخه پس کی میپزه ؟
خلاصه نیم ساعت شد یه ساعت و من هم کلی کار کرده بودم هم شامخورده بودم .
درس شیرینش کجا بود ؟
وقتی خسته ای حوصله نداری خوراکی مورد علاقه یا موزیک یا کار مورد علاقت رو تجسم کن بعد به خودت بگو این ده تا کار کوچولو رو انجام میدم که با یه خیال راحت تر و ارامش بیشتر اون موزیکو گوش بدم یا اون فیلمو ببینم یا اون تلفنو بزنم .
اینجوری از اینکه یه سری کارهات انجام شده انگیزه میگیری و کار مورد علاقتم با ارامش انجام میدی.
این از دو نکته ی انگیزه ی دو دقیقه ای
و اول اقدام کن انگیزه به دنبالش میاد